گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست
بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست
گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
گفتی که نه باید برم حوصله ای نیست
پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف
تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست
گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست
رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزد دل من مسله ای نیست
ای یار نازنینم که هستی یک فرشته
فدای اون چشمون پر از امید و عشقت
همدم من تو بودی تو روزای بی کسی
توشادی و تو غصه تو عمق دلواپسی
عکس قشنگت حالا کنار من تو قاب
نوشتت ُ یادمه واسم طلای ناب
میخوام اینو قاب کنم بذارمش تو موزه
تا که همه ببینن دوستی با تو چه خوبه
هرگز یادم نمیره خوبی هایی که کردی
برای خنده من چه خنده هایی کردی
درسته که همیشه من غرق فکرام بودم
اما به جون خودم کلی خاطر خوات بودم
اگه یه روزی مد شد آهنگ بی وفایی
ولی تو فراموش نکنی لحظه آشنایی
چه نقش نازی داشتی تو قصه زندگیم
فدای اون وجودت بودی برام بهترین
آدمای بی ریا خیلی کمن تو دنیا
یا اوج آسمونن یا پشت ماه یا دریا
اما نبودی بین کهکشون و ستاره
من تو رو پیدا کردم بذار بکن محاله
تو هفت آسمونم مثل تو پیدا نمیشه
میخوام بگم پیشم بمون ولی نگو نمیشه
ای کاش می توانستم نشان دهم،
که تا کجا دوستت دارم.
همیشه در جستجو هستم،
اما نمیتوانم راهی بیابم...
به آن آنی در تو عاشقم،
که تنها خود کاشف آنم
آنی فراتر از تویی که دنیا می شنا سد،
و تحسین می کند.
آنی که تنها وتنها از آن من است.
آنی که هرگز رنگ نمی بازد،
آنی که هرگز نمی توانم عشق از او بر گیرم.
این را بدان که من دوستت دارم و دوستت ندارم
چرا که زندگانی را دو چهره است،
کلام، بالی ست از سکوت،
و آتش را نیمه ای ست از سرما.
دوستت دارم برای آنکه دوست داشتنت را آغاز کنم،
تا بی کرانگی را از سر گیرم،
و هرگز از دوست داشتنت باز نایستم:
چنین است که من هنوز دوستت نمی دارم.
دوستت دارم و دوستت ندارم آن چنان که گویی
کلیدهای نیک بختی و سرنوشتی نامعلوم،
در دست های من باشد.
برای آنکه دوستت بدارم، عشقم را دو زندگانی هست،
چنین است که دوستت دارم در آن دم که دوستت ندارم
و دوستت ندارم به آن هنگام که دوستت دارم.
یک سنگ ، مقابل دلم ایستاده ست
فریاد شکستن مرا سر داده ست
من شادم از اینکه حداقل سنگی
در بی کسی ام به یاد من افتاده ست
دل به دلداران سپردن کارهر دلدار نیست. من به تو جان می سپارم دل که قابل دار نیست
دل غمگین منو باز تو کمی آروم می کنی
می شکنه طلسم غم آخه جادوم می کنی
بتاب خورشید من ، تا میتوانی بتاب بر زمین و آسمان . بدان من در سینه
خورشیدی بس عظیم دارم ، بتاب خورشیدم، با تو هستم و با تو جان میگیرم.
گه میشه نباشی تو حریر خاطرم
مگه میشه نگذری از کنار پنجره ام
مگه میشه بی هوات لحظه ای نفس کشید
مگه میشه بی چشات رنگ خوشبختی رو دید
سکوتی بود بر قلبم که با آن میزدم فریاد اگر از شهر غم رفتی مرا هرگز مبر از یاد
چه زیباست به یاد تو با چشمهای خسته گریستن چه زیباست همیشه در تنهایی تو را حس کردن چه زیباست در خیال با تو زندگی کردن عزیزم نام تو بر قلبم خالکوبی شده تا فراموشت نکنم . نازنین من همچون نفس کشیدن تو را بخاطر می سپارم. یک روزه دیکه هم بدون تو گذشت
هر زنی دو مرد را دوست دارد.
یکی ساخته تخیلات اوست، و دیگری هنوز به دنیا نیامده!
دل تو اولین روز بهار... دل من آخرین جمعه سال... و چه دورند و چه نزدیک به هم!
قصه ی عشق من و تو به قشنگی خیاله
من و تو ماهی و آبیم که جداییمون محاله
می شود ای دوست آیا آن نگاهت را خرید ؟
یا برای آسمان ها روی ماهت را خرید؟
من دلم لبریز از آشوب و زنگار رو غم است
می شود آیینه وش یه لحظه آهت را خرید؟
اگر باغ نگاهم پر ز خار است ، گلم تاراج دست روزگار است، به چشمانت قسم با بودن تو ، زمستانی ترین روزم بهار است.
عاشق آن نیست که عشق تکه کلامش باشد. عاشق آن است که وفاداری مرامش باشد.
زندگی درک همین امروز است . ظرف دیروز پر از بودن توست . شاید این خنده که امروز دریغم کردی ، آخرین فرصت همراهی ماست.
رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن
به اینکه من دوستت دارم حتی یه لحظه شک نکن...
پروانه نمی میرد تا گل به بغل دارد
این سینه نمی میرد تا عشق تورا دارد.
اگه بگم خرابتم قول میدی تعمیرم کنی؟
ای نگاهت رونق فردای من ، در تو معنا می شود دنیای من
ای کلامت بهترین اثبات عشق ، با تو ماندن آرزوی رویای من
وقتی اشکهایم بر روی زمین ریخت تو هرگز ندیدی که چگونه می گریم . تو دلم را با بی کسی تنها گذاشتی و چشمانم را به انتظار نگاهت گریان گذاشتی
لبریزتر از هزار پیمانه شدیم دیوانهتر از هزار دیوانه شدیم دیدیم گلی به روی ما میخندد از پیله درآمدیم و پروانه شدیم
سیل دریا دیده هرگز بر نمی گردد به جوی
نیست ممکن هرکه عاشق شد دگر عاقل شود
خیال می کردی قلب من تاب شکستن نداره منتظری بازم دلم پیش دلت کم بیاره مرام من تو عاشقی یکدلی و صداقته وقتی میگم نوکرتم این آخر رفاقته
در پاسخ نامه ام گل یخ دادی
هربار مرا وعده دوزخ دادی
یک بار برو کلاس خیاطی عشق
شاید که خدا کرد و به ما نخ دادی