سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آنان را طاعت دارید که در ناشناختنشان عذرى ندارید . [نهج البلاغه]

ع*ش*ق

 
 
داستان سرکاری(یکشنبه 88 تیر 7 ساعت 8:23 عصر )
روزگار غریبی بود، جنگلی بود که درخت نداشت،
شکارچی بود که تفنگ نداشت، تفنگش فشنگ نداشت، با تفنگی که فشنگ نداشت، می زنه به آهویی که سرنداشت و میندازدش تو کیسه ای که ته نداشت. اگر چه این شعر سر و ته نداشت ولی ارزش سر کار گذاشتنو داشت.



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 11  بازدید

بازدیدهای دیروز:47  بازدید

مجموع بازدیدها: 189215  بازدید


» لینک دوستان من «
» لوگوی دوستان من «
» فهرست موضوعی یادداشت ها «
» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «